اخرین روز سال 91

دوباره اخرین روز سال رسید انگار ادم یه حس و حال خوبی پیدا میکنه انگار حس دوباره متولد شدن دوباره زنده شدن انگار همگام با طبیعت زیبا دوباره روحت تازه میشه.

امسالم با  تمام خوبی و بدیاش داره تموم میشه البته به میمنت وجود ارمان خوبیاش بیشتر به چشم میومد

ایشالا سال جدید هم خیلی خوب تر و بهتر از سالی که گذشت باشه البته مطمعنم که وجود ارمان نازنینم این سال رو هم برامون به یاد موندنی میکنهو با خنده هاش لذت زندگیمونو دوچندان میکنه

این روزای اخر سال خیلی اتفاق های خوبی افتاد اول اینکه من به سمت خواهر شوهری رسیدم یعنی برادرم نامزد کرد  دوم اینکه دائی نازنینم پدر شد البته دختر گلش(فاطمه سادات ) هفت ماهه به دنیا اومدو هنوزم توی بیمارستانهسوم اینکه پسر عموم هم دخترش به دنیا اومد و البته پسر خاله مامانم هم دخترش به دنیا اومد هههههههههههه فقط اینو بگم که اسفند ٩١ برای فامیل ما خیلی پر برکت بود خدا رو شکر

منتم که تا دیروز دنبال کارا در حال دوییدن بودم و تازه امروز یه نفس کشیدم و تونستم بشینم

راستی یادم رفت بگم خوهر شوشو فردا صبح با خوانوادشون میرن مکه ایشا سال بعد فسمت ماهم بشه جون اسممون دراومده بود ولی به خاطر ارمان نتونستیم برییم

از مهارتهای ارمان بگم کههمه کلماتی که بشنوه تکرار میکنه

یه حرف با مزه ایم که میگه وقتی بهش میگیم اسمت چیه میگه امااان بعد میگیم ارمانهههه... میگه لاققی... بعد میگیم کلاس؟: میگه ببل یعنی اول هههههههههههههههههه

خلاصه کلی حرف میزنه و بلد صدای تغریبا همه حیونا رو در بیاره راستی ماهی هم واسش گرفتیم دورش راه میره میگه مامی ههههههههههههههههههههه

راستی و قتی من صبح ها خوابم میخواد بیدارم کنه اول لپمو بوس میکنه بعد اگه بیدار نشم سیلی جانانه ای میزنه ههههههههههههههههه

هر وقتم چیزی رو میخواد دستمونو میگیره میبره بعد بوس صدا دار که اسمشو گذاشتم بوس انرژی میکنه تا اون وسیله رو بهش بدییم

وقتی لپمو میبوسه انگار دیگه رو زمین نیستم انگار دارم پرواز میکنم واقعا یه دنیا رو با این بوسای ارمانم عوض نمیکنم ..............

دیگه این که ایشالا سال جدید سال خوب و پر برکتی باشه واسه همه و همه ..........

تا سال دیگه که بیام دوباره وب ارمان رو اپ کنم همه دوستا و خوانواده گلم رو که این وبلاگ رو میخونن میبوسم