ارمان 6 ماههههههه شد
به نام خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سلام عشق مامان
سلام گل زیبای زندگی من و سلام امید فردای مننننننننننننننننننننن
ارمان گل من ٦ ماهش تموم شدددددددددددو واکسن ٦ ماهگیشو زد
پسرم خیلی صبورانه تب و درد واکسنشو تحمل کرد و چون میفهمید با تکون دادن پاهاش دردش میاد مخصوصا پای چپشو زیاد تکون نمیداد
به هر حال خدارو شکر این بارم به خیر گذشت و تا ٦ ماه دیگه از واکسن خبری نیست
من و اقا پدری صبح روز یک شنبه با ارمان رفتیم مرکز بهداشت کنار مسجد سادات و واکسن ٦ ماهگی ارمان رو زدیم بعد از اینکه برگشتیم مامان ناهید اومد تا توی نگهداری ارمان کمکم کنه چون بهتر از من میتونه ارمانو سرگرم کنه ههههههههههههههه
تا بعد از ظهر مامان ناهید کلی با ارمان بازی کرد و من چون دیشبش نخوابیده بودم از استرس یکم استراحت کردم . بعد از ظهر وقتی مامان ناهید میخواست بره خونشون اقا ارمان برای اولین بار پشت سرش گریه کرد با کمال تعجب دیدم که دیگه متوجه رفتن کسی میشه
شب وقتی اقا پدری ارمان برگشت خونه اقا ارمان با وجود تب برای باباش کلی خندید ولی وقتی میخواست قطره استامینوفن رو بخوره کلی بالا اورد وکلی گریه کرد در صورتی که استامینوفن خارجی با طعم البالو بود ولی هر دفعه میخواست بخوره کلی حالش بهم میخورد و گریه میکرد............. به حر حال هر چی بود تا صبح ارمان گلی نخوابید و همش توب بغل مامان و باباش توی خونه در حال گشت و گذار بود ولی صبح خدارو شکر خوب شد البته یکم نق نق کردولی خیلی بهتر از دفعه پیش بود
فردا شم رفتیم خونه مامان ناهید و من کمی استراحت کردم ولی خدارو شکر در کل خیلی بهتر از دفعه پیش بود