اخرین روز سال 90
به نام خدا
اخرین روز سال 90 هستش و کم کم داره زمین از خواب زمستونی بیدار میشه و دوباره جون میگیره
دوباره گلها در میان و درختا شکوفه میزنن و پسر نازنینم اولین بهار زندگیشو لمس میکنه
خدایا شکرت .خدایا هزاران بار شکرت به خاطر این همه نعمت های فراوان و خدایا شکرت که امسال به خانواده ما ارمان رو اضافه کردی .............
امسال بهار رنگ و بوی دیگه ای داره چون امسال جشن اومدن بهار رو با کسایی میگیرم که خیلی دوسشون دارم و البته با فرشته زیبایی که خدا بهم هدیه داده
ادرمان من زیباتترین و شیرین ترین سن رو داره فکر میکنم الان دیگه اوج شیرینی یک بچه باشه
اینقدر مهربونه که به همه میخنده و توی خیابون یا مغازه و هر جایی که برای خرید رفتیم کلی همه قربون صدقش رفتن و از دیدنش لذت بردن
پسرم عاشق ماهی عید هستش و همش دستشو میاره طرف تنگ ماهی و میخواد بگیره و بخوره ماهیارو ههههههههههههههههههه
دیروز وقتی تنگ رو گذاشتم روی میز حال پسرم داشت نگاه میکرد ماهی ها رو و من دیدم میتونه بودن اینکه بگیرمش بایسته
جد یدا هم عاشق تاپ سواریه و هر روزتوی صندلی غذا که اقا پدری اون رو حالت تاپش تبدیل کرده و توش باطری گذاشته سوار میشی و کلی کیف میکنی عزیزکم
ایشالا همیشه شاد باشی و سالم گلکم سال اینده میام و برات مطلب جدید مینویسم
تا سال دیگه باییییییییییییییییییییی