ارمان و اخرین روزهای سال 90
به نام خدا
سلام ارمان نازنین من
دیگه روزهای پایانی سال ٩٠ با سرعت برق و باد طی میشن و تو داری با سرعت هر چه تمام تر بزرگ میشی گلکمممممممم
کاشکی میشد خاطرات این روزهارو با تمام لذتش نگه داشت و هر وقت دیگه ازشون لذت برد
ساعتا عین دقیقه ها و روزها عین یک ساعت سپری میشن
انگار همین دیروز بود توی دلم بودی و داشتی تکون میخوردی و ارزوی دیدنتو داشتم عزیزکم
درست پارسال همین موقع بود ومن تازه ١.٥ ماهم بود و تازه اول ویار هاملگیم همش به خودم میگفتم میشه این دوران زود بگذره و من نی نیمو توی بغلم بگیرمممممممم
حالا تو کنارم هستی و من از تمام دقایق با تو بودن لذت میبرم ارمانممممممممممممم
اینم یه عکس باز از خوابیدنت فرشته من ببین چقدر پاک و معصومانه میخوابی
راستی شما جدیدا میتونی دستتو بالا ببری و چیزایی که میخوای بگیری
و دو تا کلمه بووووووو و ماممممممممممممممم رو هم زیاد تکرار میکنی
ووقتی دستاتو میگیریم اول جات نشسته و بعد روی پاهات میایستی گل من