اغاز تعطیلات تابستونی
سلامممممممممممممممممممممم گل ناز مامان
بعد از مدتها دوباره اومدم برات مطلب بزارم واقعا ببخش منو که خیلی وقت نداشتم برات مطلب بزارم گل ناز من
امشب با خیال اسوده اومدم و نشستم پشت کامپوتر وای که چقدر سخت بود درس خوندن و لی ارزش داره میدونم من همه این سختیهارو با کمال میل به جون میخرم تا تو بعدا سرافراز بشی و برای آیندت مفید باشه ایشالا
فقط اینو بگم که اگه همکاری مامی ناهید نبود من اصلا نمیتونستم درس بخونم الهی بگردم پا به پای من سختی کشید تا من راحت درسمو بخونم خدایا از این که همچین مادری دارم ازت ممنونممممممممممممممم
بالاخره تعطیلات تابستونی شروع شد و من دوست دارم حداکثر وقتم رو برای پسر نازم بزارم انگار عقربه های ساعت دنبال هم کردن که اینقدر زود میگذرن که نمیرسم خاطرات قشنگمو ثبت و ضبظ کنم خدایا شیرینی این دوران رو بهم بفهمون تا از تمام لحطاتش لذت ببرم که یک روز نگم ای کاشششششش و ای کاششششششششش
میخوام خاطرات این چند روز رو بگم که حسابی مامی ناهید باهات بازی کرد و کلی به قابلیتهات افزود تو حالا بلدی کلی حرف بزنی
بلدی بگی: مااام (مامان) بابا پا(پارک) دد(ددر) اه(وقتی پیپی میکنی میگی ) اوو(وقتی مامی ناهید رو میبوسی میگی اوو)
پسرم چهار دست و پا راه میره با سرعت همه چیزارو میگیره و بلند میشه و سعی میکنه دستشو ول گنه تا روی پای خودش وایسه( بچم از الان میخواد استقلال داشته باشه) دست میزنه و کلی خونه رو به هم میریزهافرین خوب کاری میکنی گلم
وقتی میزارمش زمین اولین کاری که میکنه میره سمت تلویزیون و cd های فیلم رو میریزه روی زمین
تازه کلی اواز میخونههههههههههههههه
پسرم داره بزرگ میشه به یک چشم به هم زدن و من از تمام لحظات با هم بودنمون لذت میبرم و از این بابت از خدای بزرگم ممنونم